تاریخ آخرین بروزرسانی: ۴ فروردین ۱۴۰۲
آقای نوربخش در آغاز درباره اعضای خانه موسیقی، چگونگی بهرهمندی از خانه صنفی خود و مسائل مربوط به این نهاد صنفی گزارشی ارائه دهید.
خانه موسیقی یک نهاد صنفی- تخصصی هنرمندان موسیقی با نزدیک به ۲۲ سال سابقه است. این نهال سال به سال که از عمر آن گذشت، بارورتر و تناورتر شد و اکنون به یک نهاد مستحکم و منسجم تبدیل شده و مورد اقبال و اعتماد اهالی موسیقی در سراسر کشور قرار گرفته است. تعداد اعضای خانه موسیقی در حال حاضر بیش از ۱۶ هزار نفر و نزدیک به ۱۷ هزار نفر در حوزههای مختلف موسیقی اعم از سنتی، کلاسیک، پاپ، موسیقی اقوام و نواحی است و در کل کشور از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب همگی عضو خانه هستند. بیش از نیمی از اعضای خانه موسیقی در کل کشور ساکن شهرستانها و دور از پایتخت هستند. در چندسال اخیر همه فعالان موسیقی و زیرشاخهها بیش از پیش به این نتیجه رسیدهاند که در راستای همگرایی با یکدیگر باید زیر چتر حمایتی این نهاد صنفی قرار بگیرند تا بتوانند مسائل شغلی، رفاهی و حقوقی خود را با هم پیگیری کنند.
بیمه تامین اجتماعی و بهتبع آن بیمه تکمیلی به خصوص برای هنرمندان سالخورده از مهمترین موضوعات صنفی در حوزههای مختلف هنری است. وضعیت بیمه هنرمندان موسیقی چگونه است؟
تقریباً نزدیک به نیمی از اعضای خانه موسیقی بیمه تامین اجتماعی هستند و بهتبع آن تحت بیمه تکمیلی درمان نیز قرار دارند. در کنار آن سامانه هنرکارت هم شکل گرفته و همه اعضای خانه به سامانه یکپارچه صندوق هنر متصل شدهاند و اکنون از همه حمایتها به صورت متمرکز بهرهمند میشوند. این یکپارچه شدن به خصوص در شرایط کرونا برای هنرمندان بسیار راهگشا بود. البته این نکته را هم بگویم که خانه موسیقی، خانه سینما و خانه تئاتر با تعامل با یکدیگر انسجام و وحدت رویهای ایجاد کردند و توانستند با ایجاد همگرایی بسیاری از مشترکات صنفی را پیگیری کنند و پیش ببرند. این همگرایی ثمرات خوبی در پی داشت که از آن جمله میتوان به بحث بیمه، مالیات و بخشهای دیگر اشاره کرد که به طور مشخص یکی از نتایج حاصله، صندوق اعتباری هنر بود. نمایندگانی از این سه خانه به عضویت هیات مدیره درآمدند و توانستیم از نزدیک به منابع دسترسی داسته باشیم و آنها را مدیریت کنیم. صدور هنرکارت یکی از ثمرات مثبت این همگرایی بود که خوشبختانه در ایام کرونا کمکهایی هرچند اندک مثل پرداخت حق بیمه به مدت ۶ ماه انجام شد.
یکی از مسائلی که هنرمندان به خصوص در شرایط فعلی با آن درگیر هستند نداشتن فعالیت هنری و کسب درآمد است. به این موضوع، بیکاری ایام کرونا را نیز باید اضافه کرد.
دقیقاً. در حال حاضر با مشکل تعطیلی فعالیتها مواجه هستیم. اهالی هنر به خصوص هنرمندان موسیقی در ایام کرونا آسیب جدی دیدند و فکر میکنم فعالیتهای هنری اولین خاکریزی بود که در ایام کرونا از هم فروپاشید و تمام اجراها لغو شد. از سوی دیگر در حوزه آموزش، ریزش جدی محسوس بود و آموزشگاههای هنری لطمات بسیاری خوردند . چون به هر حال رعایت قوانین بهداشتی جدی بود و خانوادهها از این که فرزندان خود را راهی آموزشگاهها کنند در هراس بودند و خب حق هم داشتند. میدانید که اهالی موسیقی برای کسب درآمد، در بخش آموزش فعالیت بیشتری دارند و تعداد افرادی که از آموزش موسیقی درآمد کسب میکنند، بیشتر از سایر عرصههای هنری است. تعداد معدودی از افراد هم در بخشهای اجرایی و برگزاری کنسرت و غیره فعالیت دارند. بنابراین بخش آموزشگاهی موسیقی در ایام کرونا آسیب جدی دید. تا کرونا فروکش کرد و فعالیتها داشت از سرگرفته میشد اتفاق تلخ فوت خانم مهسا امینی، در شهریورماه سال ۱۴۰۱ رخ داد و طبیعتا همه جامعه را متاثر کرد و خیلیها در حوزههای مختلف به این موضوع تلخ واکنش نشان دادند. به دنبال آن محدودیتهای دیگری ایجاد شد و تعطیلیهای خواسته و ناخواسته به دنبال داشت. در این برهه از زمان، هنرمندان در کنشگری باز هم در صف اول قرار گرفتند. شرایط واقعا عادی نبود و در حوزه موسیقی با اینکه فعالیتها تازه آغاز شده بود و داشت جانی دوباره میگرفت، همه چیز تعطیل شد و هنوز هم راه نیفتاده است.
بحران بیکاری و بلاتکلیفی در کسب درآمد تا چه زمانی ادامه دارد و تحلیل شما چیست؟
به وضوح با بحران اشتغال و چالش کسب درآمد هنرمندان مواجه هستیم و تا زمانی که رویه مسئولان در مواجهه با مردم و اقشار مختلف جامعه اصلاح نشود، اتفاق مطلوب و خوشایندی رخ نخواهد داد. بنابراین موضوع درآمدزایی هنرمندان یکی از مباحث جدی در شرایط کنونی است. نقطهنظرهای بسیاری برای این موضوع وجود دارد. بخشی از جامعه معتقدند که فعالیت هنری نباید انجام شود؛ چون جامعه در شرایط عادی نیست و اعتقاد دارند که هنرمندان صدای جامعه هستند و انتظار ندارند شرایط به روال قبل بازگردد. درواقع افکار عمومی میگوید مسئلهای حادث شده که لطمههای جبرانناپذیری به پیکر جامعه وارد کرده است و هموطنانی داغدار عزیزان خود شدهاند. از سوی دیگر، عدهای هم در هنرمندان و هم در مردم میگویند که از سرگیری فعالیتها برای ایجاد حس امید ضروری است.
البته این موضوع صرفاً متعلق به جامعه موسیقی نیست.
اکثریت جامعه در حِرَف مختلف آماده نیستند. به عنوان مثال سینما رفتن مردم هنوز به راه نیفتاده و فیلم دیدن عادی نشده است. استقبال از فیلم ها و همچنین مشکلات معیشتی هم موجب شده، موضوع فرهنگ و هنر تا اندازهای از سبد خانوادهها حذف شود و از سوی دیگر عدهای از هنرمندان هم از این وضعیت گلایه دارند و میگویند در شرایط بحران همه مردم کار خود را انجام میدهند و کسب درآمد میکنند و اعتراض آنها هم سرجایش است، پس چرا فقط باید فعالیتهای هنری تعطیل شود. به هر حال این تضارب آرا هنوز شرایط را عادی نکرده و این وضعیتی است که با آن مواجه هستیم.
با توجه به وضعیت اقتصادی، مشکلات معیشتی همچنان به قوت خود باقی است و هنرمندان به خصوص فعالان عرصه موسیقی چه در حوزه آموزش و چه در بحث برگزاری کنسرت با مشکلات عجیبوغریبی روبهرو هستند. در این بین طرح مجدد موضوع اخذ مالیات بر نگرانیها و فشارهای اقتصادی می افزاید. خانه موسیقی به عنوان یک نهاد صنفی چه باری را میتواند از روی دوش آنها بردارد؟
با وضعیت معیشتی که ترسیم شده و شرایط فلاکتباری که همه ما با دلار بالای ۵۰ هزارتومان تجربه میکنیم؛ همه اقشار مردم تحت فشار هستند و اوضاع هنرمندان به طریق اولی بدتر است. طرح دریافت مالیات از آنها را به مجموع مشکلات اضافه کنید و در نظر داشته باشید که این وضعیت در حوزه هنر به ویژه موسیقی ناگوارتر است. زیرا در حوزه موسیقی بخش بسیار اندکی در حوزه درآمدزایی و موسیقی تجاری، فعالیت میکنند. آن هم در انحصار موسیقی پاپ است که با سازوکارهای ویژه و شرکتهایی که در این حوزه فعال هستند، کار میکنند و در حال تبدیل شدن به هنروصنعت هستند. این دسته از فعالان موسیقی هستند که در سالنهای بزرگ با حضور علاقهمندان خود کنسرتهای متعدد برگزار میکنند اما بقیه آن جمعیت ۱۷ هزار نفری از اهالی موسیقی عضو خانه موسیقی با سختی معیشت میگذرانند. زیرا اغلب آنها در حوزه آموزش موسیقی فعالیت و از این طریق امرار معاش میکنند.
اما هنرمندان و موسیقیدانهای نواحی ایران در مناطقی چون جنوب خراسان، سیستانوبلوچستان، نواحی مرکزی، گیلان و مازندارن، لرستان، کهگیلویه، بوشهر، بندرعباس، کردستان و دیگر قومیتها واقعا چه درآمدی دارند؟ آنها در بدترین شرایط معیشتی زندگی میکنند. با یک جستوجوی ساده از صندوق اعتباری هنر می توان دریافت که افراد برای دریافت چه وامهای خُردی به صندوق مراجعه میکنند و با این وضعیت چگونه حرف از دریافت مالیات میزنند.
البته برای دریافت مالیات سقف تعیین کردند.
طبق محاسبات، درآمد زیر ۱۸ میلیون تومان خط فقر محسوب میشود. با این اوصاف چگونه درآمد ۲۰۰ میلیون تومانی در سال را به عنوان سقف تعیین کردهاند؟ یعنی اگر فردی فقیر است یا کمی از فقیر آن طرفتر است هم باید مالیات بپردازد. حوزه فرهنگ و هنر در همه بخشها حوزه درآمدزایی و تجارت نیست و افرادی که در حوزه فرهنگ کار میکنند، سهم عمدهای در فرهنگسازی این سرزمین دارند و باید از آنها حمایت شود. در سایه حمایت از آنهاست که میتوان به جامعه بهتر و آرامتری دست یافت. منتها حمایت که نمیکنند هیچ؛ بلکه با تعیین مالیات مجازات هم میکنند.
روی صحبت ما با آن دسته از فعالان موسیقی، سینما و تئاتر که درآمد چند میلیاردی دارند، نیست. آنها باید مالیات بدهند. ما درباره جمعیت کثیری از هنرمندان صحبت میکنیم که در تنگناهای معیشتی و با حداقلها زندگی میکنند. افرادی که به عنوان نماینده مردم در مجلس نشستهاند، باید این موضوع را دقیق و کارشناسی و به درستی بررسی کنند و اگر دانش کافی در این زمینه ندارند، از اهالی فن مشورت بگیرند بیایند تا ما به آنها بگوییم سازوکار حمایت از هنر و برخورد با هنرمندان چیست. اما چنین تصمیمهای عجولانه و غیرکارشناسی واقعاً ناامیدکننده است. همانطور که گفتم بیشترین فرصت کسب درآمد برای اهالی موسیقی آموزش است و با توجه به گرانی هزینهها و اجاره فضای آموزشی موسیقی، مگر چه درآمدی باقی میماند که میخواهند مالیات هم بگیرند؟
یکی از فعالیتهای خانه موسیقی به عنوان یک نهاد صنفی، پیگیری هنرمندان زندانی شده در چند ماه گذشته بود. درباره رایزنیها و فعالیتهایی که در این زمینه انجام شده، توضیح دهید.
متاسفانه در این ایام تعدادی از اهالی موسیقی به دلیل اعتراض به وضع موجود دستگیر شدند. در این زمینه با همراهی مشترک با نهادهای صنفی خانه سینما و خانه تئاتر، کمیتهای برای پیگیری وضعیت هنرمندان در بند تشکیل دادیم و با مسئولان قضایی، امنیتی و انتظامی گفتوگوهایی انجام دادیم و رایزنیهایی برای آزاد شدن زندانیان انجام شد. از سوی دیگر در همین بازه زمانی با خانوادههای آنها در ارتباط بودیم تا شاید بتوانیم قوت قلبشان باشیم و باری از روی دوش آنها برداریم؛ چون به هرحال جزئی از وظایف صنفی ما بود و باید انجامش میدادیم.
برگزاری جلسات گفتوگو با جوانان هنرمند و اهالی موسیقی یکی دیگر از فعالیتهای صنفی خانه موسیقی بود. چرا این جلسات برگزار شد؟
واقعیت این است که باید صدای نسل جوان را شنید. در این جلسات متعدد که روزهای دوشنبه هر هفته برگزار میشود، با اهالی موسیقی، جوانان و بهخصوص دانشجویان یا به قول معروف دهه هشتادیها درباره مسائل مختلف گفتوگو میکنیم. گفتوگوهای خوبی هم شکل گرفت و از دل این گفتوشنودها، ایدههای ناب و خلاقانهای از سوی نسل جوان مطرح میشود که تا جایی که بتوانیم به عنوان واسطه صدای آنها را به گوش همگان میرسانیم.
سرفصل این مباحث چیست و آیا از کارشناسان مربوطه مثل جامعهشناس یا روانشناس در این سلسله نشستها دعوت میشود؟
این جسات در درجه نخست بر راهکارها و پیگیری آزادی هنرمندان در بند متمرکز بود. چون یک عده از هنرمندان دغدغهمند بودند، احساس مسئولیت میکردند و میخواستند برای دوست یا همکار در بند خود کاری بکنند و طبیتا به صورت فردی انجام این کار سخت است و با مراجعه به صنف میتوانستند به همگرایی خوبی در این زمینه برسند بنابراین در ابتدا برگزاری این جلسات به منظور همفکری برای رهایی همکاران در بند بود و بحثها در این محدوده بود و خب رفتهرفته به بخشهای دیگر هم رسید و در این جلسات جامعهشناس و حقوقدان نیز دعوت کردیم و درباره مسائل حقوقی افراد صحبت میکردیم. در جلسات بعدی درباره ماهیت موسیقی در عرصه هنر و توجه به این موضوع که وظیفه موسیقیدان در این برهه زمانی چیست؟ آیا در شرایط فعلی موسیقی حرفی برای گفتن دارد؟ آیا در جریان اجتماعی حضور دارد یا خیر؟ صحبت خواهیم کرد.
سرانجام برگزاری جشن خانه موسیقی بعد از وقفه کرونایی به کجا انجامید؟
واضح است که برگزاری جشن در این شرایط منتفی است و طبیعتا برگزاری جشن خانه موسیقی هم برگزار نمیشود. کما این که قصد داشتیم اتفاقا امسال برگزار کنیم اما بعد از اتفاقهایی که رخ داد بحث برگزاری جشن منتفی شد.
اما جشنواره موسیقی فجر با تشویق و اصرار زیاد برگزار شد.
من به شخصه به عنوان یکی از اهالی موسیقی و فردی که در خانه موسیقی مسئولیت اجرایی دارم همیشه منتقد جشنواره موسیقی فجر بودهام. چون معتقدم این جشنواره باید تبدیل به فستیوالی جدی با استانداردهای بینالمللی شود و متاسفانه هرگز این اتفاق نیافتاد و اکنون که سیوهشتیمن جشنواره موسیقی فجر برگزار شده آن روند مثبتی که باید در این رویداد فرهنگی میافتاد همچنان رخ نداده است. دلیل اصلی را این میدانم که هنر موسیقی هویت پذیرفتهشدهای در بعد از انقلاب از سوی حاکمیت نداشته است و در بلاتکلیفی به سر برده است و واقعیت این است که اگر تکلیف این هنر شریف و اصیل ایرانی در طول همه این سالها مشخص بود، ما امروزه در سراسر پهنه جغرافیایی ایران کنسرت برگزار میکردیم نه این که در برخی از شهرها اجازه برگزاری کنسرت وجود نداشته باشد. این در حالی است که فیلم، تئاتر و هنرهای تجسمی در همه شهرهای ایران نمایش داده میشود. وجود برخوردهای سلیقهای به این معنا است که بخشی از حاکمیت هنر موسیقی را نپذیرفته است و تا زمانی که موسیقی پذیرفته نشود طبیعتا در مناسبات آن مانند جشنواره موسیقی فجر بسیاری از افراد شرکت نمیکنند و البته از سوی دیگر جشنواره موسیقی فجر پتانسیل تبدیل شدن به یک جشنواره استاندارد را ندارد.
آقای نوربخش شما سه دوره به عنوان رئیس جشنواره موسیقی فجر حضور داشتید و از نزدیک مسئولیت اجرایی آن را به عهده داشتید.
دقیقا همینطور است. زمانی که رئیس جشنواره شدم همه هدف و تلاش من و همکارانم این بود که این جشنواره را تقویت کنیم تا بتواند به یک جشنواره با کیفیت در عرصه جهانی تبدیل شود. تا اندازهای هم موفق پیش رفت و در این راستا جایزه «باربد» را برای ایجاد انگیزه به جشنواره بردم ولی متاسفانه در ادامه عقیم ماند به همین دلیل است که میگویم ما به یک فستیوال جدی موسیقی در کشورمان نیاز داریم تا همه اهالی موسیقی در هر سطح تمایل داشته باشند در آن شرکت کنند نه اینکه در حد وزیر و رئیس جشنواره اصرار به حضور داشته باشند. کما اینکه در حال حاضر هنرمندان طراز اول موسیقی ایران خواهان شرکت در فستیوالهای درجه الف در حوزه موسیقی هستند. اتفاقی که برای سینماگران ما در جشنواره فیلم کن میافتد و مشتاقانه فیلم میفرستند تا آثارشان در جشنوارههای الف دیده شود و باز هم تاکید میکنم اساسا ماهیت موسیقی در ایران هیچگاه مشخص نبوده و همیشه دچار ممنوعیتهای مختلف بوده است./خبرآنلاین