تاریخ آخرین بروزرسانی: ۲۲ آذر ۱۴۰۱
امام صادق:
کسى که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسى که نداند، کسى که بفهمد نجیب مىشود، کسى که صبر کند پیروز شود، دانش سپر بدبختى است و راستى عزت است و نادانى زلت، فهمیدن بزرگوارى و سخاوت کامیابى و خوش خلقى دوستى آورنده است، کسى که به اوضاع زمانش آگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیارد، دوراندیشى همان بدبینى است واسطه بین انسان و رسیدن به حقیقت نعمت وجود عالم است و نادان در این میان بدبخت است، خدا دوست کسى است که او را شناخت و دشمن آنکه خودسرانه خویش را در زحمت شناسائیش انداخت خردمند عیب پوش است و نادان فریبنده اگر خواهى بزرگوار شوى ملایم باش و اگر خواهی خوار شوى درشتى کن شریف طینت نرم دل است بداصل سخت دل کس که کوتاهى کند به پرتگاه افتد و کسى که از عاقبت بیم کند از نسنجیده کارى سالم ماند، کسى که ندانسته و ناگاه بکارى در آید بینى خود را بریده است (خود را بنهایت خوارى و مذلت انداخته است). هر که نداند نفهمد و هرکه نفهمد سالم نماند و آنکه سالم نماند عزیز نگردد و هر که عزیز نگردد خرد شود. و آنکه خرد شود سرزنش شود و هر کس چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود.
همانند تخم افعی در لانه کبوتر نباشید که شکستن آن گناه و نگهداشتن آن شر
و زیانبار است.
خطبه ۱۶۶ نهج البلاغه
ضرورت واقع نگری
به یقین بدان که تو، به همه آرزوهایت نخواهی رسید، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردی نیکو عمل کن، زیرا چه بسا تلاش بی اندازه برای دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد.
نامه ۳۱ نهج البلاغه
ای مردم در راه راست از اقلیت بودن نهراسید.
اکثریت مردم بر گرد سفره ای جمع اند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است.
نهج البلاغه/خطبه ۲۰۱
چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت؛ اگر هر کس به اندازه عملش سخن میگفت.!
امام علی
از اسراف بپرهیز و میانه روی را برگزین، از امروز به فکر فردا باش، و از اموال دنیا به قدر کفاف خویش نگهدار.
همانا انسان گاهی خوشنود میشود به چیزی که هرگز از دستش نمیرود و ناراحت میشود برای از دست دادن چیزی که هرگز به آن نخواهد رسید
نهج البلاغه
بخشی از نامه ۲۱ و ۲۲
روزی انوشیروان برنشسته و به شکار رفته بود، به دیهی رسید و آب خواست. دخترکی یک تا نیشکر بکوفت، در آب آمیخت و به پادشاه داد. انوشیروان پس از آنکه پی برد که آن آب از یک نیشکر فراهم آمده است، جریده خراج آن دیه خواست و بررسی کرد و از آنجا که خراج آن بس اندک بود، دستور داد «تاخراج آن دیه به زیادت کنند»… انوشیروان، وقتی دیگر بدان دیه رسید، سوی آن خانه گذر کرد و آب خواست. همان دختر بیرون آمد، او را بدید و بشناخت. به خانه باز آمد تا آب بیرون آورد و دیر بماند. نوشیروان را شتاب گرفت، بانگ زد، دختر بیرون آمد. گفت : «چرا دیر آمدی؟ دخترک گفت : زیرا که از یک نیشکر چندان آب نیامد که تو بخوری و امروز سه نیشکر بکوفتم تا چندان آب آمد که از یکی آمده بود.» نوشیروان گفت : این از چه افتاد؟ گفت: از نیت پادشاه که شنیده ام که چون پادشاه را بر رعیت نیت بد گردد، برکات از همه چیزها بشود. نوشیروان بخندید و باز نیت نیکو بکرد و آن دخترک را به حلال بخواست که سخت زیرک بود.
…«پس، بباید دانستن که آبادانی و ویرانی جهان از پادشاهان است، که اگر پادشاه عادل بود، جهان آبادان بود و رعیت ایمن بود، چنان که به وقت اردشیر و افریدون و بهرام گور و کسری انوشیروان بود. و چون پادشاه ستمکار بود، جهان ویران شود، چنان که به وقت ضحاک و افراسیاب و یزدگردبزهکار و مانند ایشان.»…چنانکه شقیق بلخی به هارون الرشید گفت: «چشمه تویی و دیگر عمال جوی؛ اگر چشمه روشن بود، تیرگی جوی ها زیان ندارد و اگر چشمه تیره بود روشنی دیگر جوی ها سود ندارد.»
نصیحه الملوک – امام محمد غزالی
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری باز میدارد، و از تنگدستی میترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست میکند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت میدهد.
نامه ۵۳ نهج البلاغه
امام علی
میان شما و پندپذیری، پرده ای از غرور و خودخواهی وجود دارد.
/نهج البلاغ/حکمت ۲۸۲
کسی که نهان خود را اصلاح نماید، خدا آشکار او را نیکو گرداند.
نهج البلاغه/حکمت ۴۲۳
امام علی به فرزندش امام حسن:
۱- ارزشمندترین بی نیازی عقل است. ۲- بزرگترین فقر بی خردی است ۳- ترسناک ترین تنهایی خودپسندی است ۴- گرامی ترین ارزش خانوادگی اخلاق نیکوست
حکمت ۳۸
۵/دی/۹۹
امام علی:
اگر در کسی خصلتی شگفت دیدید، همانند آن را انتظار کشید.
“نهج البلاغه حکمت ۴۵۵”
نرم خو و دوراندیش، دارای ایمانی پر از یقین، حریص در کسب دانش، با داشتن علم بردبار، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن، در تهیدستی آراسته، در سختی ها بردبار، در جستجوی کسب حلال، در راه هدایت شادمان، پرهیزکننده از طمع ورزی، میترسد که دچار غفلت نشود، شادمان برای فضل و رحمتی که به او رسیده، اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد از آنچه دوست دارد محرومش میکند، روشنی چشم پرهیزکار در چیزی قرار دارد که جاودانه است، ترک میکند انرا که پایدار نیست،بردباری را با علم و سخن را با عمل در می آمیزد.
آرزویش نزدیک،لغزش هایش اندک،قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، شهوتس در حرام مرده و خشمش فرو مرده است، مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند، ستمکار خود را عفو میکند، به آنکه محرومش ساخته میبخشد، به انکه با او بریده میپیوندد، از سخن زشت دور،گفتارش نرم است.بدی های او پنهان، کار نیکش آشکار، نیکی های او به همه رسیده، در سختی ها آرام، در خوشی ها سپاسگزار، به خاطر کسی که دوست دارد گناه نمیکند.پیش از انکه بر ضد او گواهی دهند به حق اعتراف میکند و انچه به او سپرده اند ضایع نمیکند و آنچه را به او تذکر دهند فراموش نمیکند، مردم را با القاب زشت نمیخواند، در مصیبت های دیگران شاد نمیشود و در کار ناروا دخالت نمیکند، از محدوده حق خارج نمیشود، اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمیکند، اگر بخندد آواز خنده ی او بلند نمیشود و اگر به او ستمی روا دارند صبر میکند، تا خدا انتقام او را بگیرد، نفس او از دستش در زحمت ولی مردم در اسایشند. دوری او از برخی از مردم از روی زهد و پارسایی و نزدیک شدنش از روی مهربانی و نرمی است، هز تکبر و خودپسندی به دور است. نزدیکی او از روی حیله و نیرنگ نیست ودر دین داری نیرومند است.
۳۱/۲/۹۹
نشانه های پرهیزکاران در نهج البلاغه
مَنْ عَمِلَ بِمَا یعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّهُ مَا لَمْ یعْلَم
هرکس عمل کند به دانسته های خود،خداوند علم به آنچه را که نمیداند به او عنایت خواهد فرمود
فقر باعث آبروریزی انسان می شود. ساده زیستی، منافاتی با آبرومندانه زندگی کردن ندارد اما ساده زیستی با خالی بودن جیب دو مطلب جداگانه هستند. اینکه دین می گوید به دنبال مال نروید مراد این است که «تکاثر» نباشد اما «کوثر» یعنی ایجاد اشتغال و رونق اقتصادی مورد تایید اسلام است.
اگر کار و تولید، پشتوانه اقتصاد و پول کشوری باشد دیگر در آن کشور، خلق پول بدون پشتوانه صورت نخواهد گرفت مانند اتفاقی که بعد از جنگ جهانی دوم برای اقتصاد آلمان رخ داد و آنها را موفق ساخت تا کشورشان را پس از جنگ بازسازی کنند. ۹/۱۱/۹۸
ایت الله جوادی آملی
مراحل پنجگانه ای که قرآن برای انسان ذکر کرد
اول معرفت است، بعد هجرت است، بعد سرعت است، بعد سبقت است، بعد امامت.
طبق تعلیم قرآن کریم. مرحله اُولی که انسان احکام و حِکَم الهی را یاد بگیرد از معلمی که ﴿یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَهَ﴾ فرا بگیرد؛ بعد از اینکه یاد گرفت هجرت کند ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾ از کفر به ایمان، از معصیت به اطاعت، از ظلم به عدل، از بدی به خوبی، از شرّ به خیر و به هر حال از ماسوای خدا به «الله»، میخواهد هجرت کند. فرمود: ﴿وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر﴾؛ از رجز و رجس و بدی مهاجرت کن که برترین هجرت، هجرت از بدی به خوبی است. پس اول معرفت است که انسان احکام و حِکَم الهی را فرا بگیرد، دوم هجرت است که از شرّ به خیر و از بدی به خوبی مهاجرت کند، سوم سرعت است که در آیات متعدد فرمود که ﴿سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ﴾؛ به سرعت به طرف غفران الهی حرکت کنید. هجرت هر چه سریعتر باشد حرکت هر چه سریعتر باشد، زودتر به مقصد میرسد. چهارم سبقت است فرمود سعی کنید از دیگران سبقت بگیرید ﴿فَاسْتَبِقُوا﴾یک؛ ﴿سَابِقُوا﴾ دو؛ یعنی سعی کنید در پیشرفت به طرف ذات اقدس الهی از دیگران جلو بزنید؛ این دنیا نیست که اگر شما بخواهید جلو بزنید خطر داشته باشد.این دعای نورانی کمیل که میگوید خدایا توفیقی بده که «أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْک وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْک» همین است توفیقی بده که من از همه بالاتر بروم اینکه دنیا نیست تا خواستن آن بد باشد، آنکه بالاتر است مؤدّبتر است عالمتر است آگاهتر است عادلتر است باتقواتر است اینکه چیز بدی نیست؛ «أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْک وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْک»
خدایا تا اینجا توفیق دادی من آمدم آمدم، به قله رسیدم، آن توفیقی بده که ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ من امام خوبی باشم حالا یا در روستای خودم هستم یا در شهر خودم هستم یا در کشور خودم هستم یا در قاره خودم هستم یا در دنیای خودم هستم، آن توفیق را بده که مردان خوب به من اقتدا بکنند، ببینند من چه کار میکنم آنها هم بکنند، اینکه چیز بدی نیست این خواسته همه ماست. فرمود همه شما این را بخواهید ﴿وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً﴾ خدایا آن توفیق را بده من در آن شهری که زندگی میکنم خوبان آن شهر به من اقتدا بکنند، نه یعنی نماز جماعت من بیایند، این یکی از مصادیقش است؛ خوبان شهر ببیند من چه کار میکنم آنها هم همین کار را بکنند، این یک نعمت خوبی است اینکه چیز بدی نیست. این اول مسئولیت است
تفسیرسورهنازعات / آیت الله جوادی املی
در حوزه ی مدیریت پورتفو مطالعات بسیار زیادی صورت گرفته است.مقادیر کوچک برای هر دارایی تاثیر خاصی روی بازده سبد نخواهد داشت ولی موجب افزایش هزینه های مدیریت و نطارت خواهد شد. به طور مشابه مقادیر بزرگ برای هر داریی باعث میشود که سرمایه گذار ریسک بزرگی را متحمل شود. به همین دلیل باید محدودیت هایی برای هر پورتفو در نظر گرفت. به طور خاص برای هردارایی باید یک حد پایین و یک حد بالا در نظر گرفت. محدودیت میتواند به شکلی باشد که تعداد دارایی های سبد از یک عددی بزرگتر نشود. برای اعمال این محدودیت ها میتوان چهار محدودیت به صورت ۱- محدودیت حد نگهداری دارایی ۲- محدودیت تعداد سهام ۳- محدودیت حد اقل مقادیر معاملاتی ۴- محدودیت بخش بندی بازار سرمایه
۱۲/۱۰/۹۸